ما را حقى است اگر دادند بستانیم و گرنه ترک شتران سوار شویم و برانیم هر چند شبروى به درازا کشد . [ و این از سخنان لطیف و فصیح است و معنى آن این است که اگر حق ما را ندادند ما خوار خواهیم بود چنانکه ردیف شتر سوار بر سرین شتر نشیند ، چون بنده و اسیر و مانند آن . ] [نهج البلاغه]

گل آبی
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:11بازدید دیروز:4تعداد کل بازدید:15091

ممد :: 83/10/4::  3:17 صبح

نقش من بر برف

روی گورپشته کوهی پیر آنجا که شاید روزگاری پر غرور کوهی بر ستیغش بام دنیا بود ایستادم زیر پایم فرشی از برف سپید پوشیده- بر فرازم دوخته نقشی از ابر روی مخمل نیلی.

گور پشته زخمی از صد تازیانه  برف- باران-باد وتیغ آفتاب هرروزی وجفای تگرگان زمستانی و هم اکنون برویش برف- همان قدر سرد که یک گور قدیمی همین جایی که روزی بر فرازش بام دنیا بود.

بروی شیب گور آن بزرگوار بر ستیغش بام دنیا ندانستم چگونه شد که خوابیدم پر از لذت ز نرمای سفید برف های زیرم بمانده جای پشت من به برف و جای رویم در آسمان...همان لحظه شدم کوه و ستیغم بام دنیا شد. 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ
::تعداد کل بازدیدها::

15091

::آشنایی بیشتر::
::لوگوی من::
گل آبی
::لوگوی دوستان::






::اشتراک::